این واقعیت تلخی است که با هیچ تعبیر و توجیهی نمی توان انکار کرد که اکنون در بخشی از زمین که ایمان به خدای یگانه قوی تر است و بیش از همهء نقاط دیگر جهان،پرستش می شود،منحط ترین نقطهء دنیای عقب مانده قرار دارد و مؤمنان به خدا،نفرین شدگان زمینند!چه،به قول شمس:یکی خدا را اثبات می کرد!گفتم:مرد!خدا به اثبات تو نیازی ندارد،تو خودت را اثبات کن!
سرنوشت کنونی جهان و طبقه بندی جامعه های بشری از نظر اعتقادی،حقیقتی شگفت و باور نکردنی را به ما می آموزد.زیرا اگر گروه های اعتقادی بشری را به سه بخش کنیم:ملحد ها - که اساسا به خدا ایمان ندارند – مشرکان - که خداپرست اند اما ایمانشان به خدا،آلودهء شرک است - و موحدان - که ایمان به خدای یگانه دارند - از نظر تمدن،فرهنگ،قدرت،عزت،برکت،وحدت اجتماعی،تسخیر طبیعت،رشد فکری،علم،صنعت،هنر،حقوق انسانی،آزادی های بشری،درجهء عدالت،امکان رشد استعدادها و برخورداری از حق و به طور کلی،بهره مندی از نعمت های مادی و معنوی و امکاناتی که خداوند برای بندگانش خلق کرده است و تحقق استعدادهائی که در نهاد انسان نهاده است،ترتیبی کاملا معکوس وجود دارد!
و مسلما مومنان و پرستندگان خدای واحد از هر دو صف دیگر- ملحدان و مشرکان - عقب مانده تر و از نعمت های الهی بی نصیب تر،ضعیف تر،فقیرتر،اسیرتر و نادان ترند.اساسا این اوصاف در انحصار همین مؤمنان به خدا است!و سرنوشت شان غالبا بازیچهء دست الحاد و شرک است و برای بخور و نمیرشان،محتاج آنها!؟
روشنفکران غیر مسلمان و یا غیر مذهبی می گویند این خود دلیل عینی است بر اثبات این اصل که اسلام مذهب فناتیسم است و فلج کنندهء اراده و اصالت انسان،دین قضا و قدری است و این نتیجه اش،و یا این خود دلیل عینی بر اثبات این اصل کلی که اساسا دین تریاک توده هاست و مغایر علم و پیشرفت و تکیه کردن بر اصالت انسان و زندگی!!!
ادامه دارد...